سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کانون مطالعات بسیج دانشجویی برگزار می کند:

دومین مرحله از مسابقه کتاب خوانی یار مهربان

این مسابقه در ده مرحله برگزار می شود که در پایان به سه نفر از کسانی که به ده مسابقه برگزار شده پاسخ دهند یک ربع سکه اهدا می شود.

برای دریافت متن مسابقه به ادامه مطلب مراجعه کنید

شوهر دادن قبل از تولد

در آخرین حجی که پیغمبر اکرم انجام داد یک روز در حالی که سواره بود و تازیانه ای در دست داشت ، مردی راه برآن حضرت گرفت وگفت :

شکایتی دارم .

-بگو .

-در سالها پیش در دوران جاهلیت ، من وطارق بن مرقع دریکی از جنگها شرکت کرده بودیم .طارق وسط کار احتیاج به نیزه ای پیدا کرد . فریاد بر آورد : کیست که نیزه ای به من برساند و پاداش آن را ازمن بگیرد ؟ من جلو رفتم و گفتم : چه پاداش می دهی ؟ گفت: قول می دهم اولین دختری که پیدا کنم برای تو بزرگ کنم . من قبول کردم ونیزه ی خود را به او دادم .قضیه گذشت . سالها سپری شد.

اخیرا به فکر افتادم واطلاع پیدا کردم او دختر دا رشده ودختررسیده ای در خانه دارد .رفتم وقصه را به یاد او آوردم دین خود را مطالبه کردم اما او دبه در آورده وزیر قولش زده ، می خواهد مجددا ازمن مهر بگیرد . اکنون آمده ام پیش تو ببینم آیا حق با من است یا با او ؟

-دختر در چه سنی است ؟

-دختر بزرگ شده . موی سپید هم در سرش پیدا شده .

-اگر از من می پرسی ، حق نه با توست نه با طارق . برو دنبال کارت ودختر بیچاره را به حال خود بگذار .

مردک غرق حیرت شد . مدتی به پیغمبر خیره شد ونگاه کرد. در اندیشه فرو رفته بود که این چه جور قضاوتی است. مگرپدر اختیار دار دختر خود نیست ؟! چرا اگرمهر جدیدی هم به پدر دختر بپردازم واو به میل و رضای خود دخترش را تسلیم من کند ، این کار نارواست ؟

پیغمبر ازنگاههای متحیرانه ی او به اندیشه ی مشوش او پی برد وفرمود :

مطمئن باش با این ترتیب که من گفتم ، نه تو گنه کار می شوی و نه رفیقت طارق .

معاوضه ی دختران یا خواهران

نکاح (( شغار )) یکی دیگر از مظاهر اختیار داری مطلق پدران نسبت به دختران بود .

نکاح (( شغار )) یعنی معاوضه کردن دختران. دونفر که دودختر رسیده در خانه داشتند با یک دیگر معاوضه می کردند ، به این ترتیب که هر یک از دو دختر مهر آن دیگر به شمار می رفت و به پدراو تعلق می گرفت . اسلام این رسم را نیز منسوخ کرد .

پیغمبر اکرم دخترش زهرا در انتخاب شوهر آزاد می گذارد

پیغمبر اکرم خود چند دختر شوهر داد. هرگز اراده واخیار آنها را از آنها سلب نکرد .هنگامی که علی ابن ابی طالب برای خواستگاری زهرای مرضیه نزد پیغمبر اکرم رفت ، پیغمبر اکرم فرمود : تا کنون چند نفر دیگر نیز به خواستگاری زهرا آمدند و من شخصا با زهرا در مکیان گذاشتم . امااو به علامت نارضایتی چهره ئ خود را بر گردانده است اکنون خواستگاری تورا به اطلاع اومی رسانم .

پیغمبر رفت نزد زهرا ومطلب را با دخترش در میان گذاشت . ولی زهرا بر خلاف نوبت های دیگر چهره خود را برنگرداند ،با سکوت خود رضایت خود را فهماند .پیغمبر اکرم تکبیرگویان از نزد زهرا بیرون آمد .

 

نهضت اسلامی زن، سفید بود

اسلام بزرگ ترین خدمت ها را نسبت به جنس زن انجام داد. خدمت اسلام به زن تنها در ناحیه ی سلب اختیار داری مطلق پدران نبود؛به طور کلی به او حریت داد ،شخصیت داد،استقلال فکر و نظر داد،حقوق طبیعی او را به رسمیت شناخت. اما گاهی که اسلام در طریق حقوق زن برداشت، با آنچه در مغرب زمین می گذارد و دیگران از آنها تقلیدمی کنند دو تفاوت اساسی دارد:

اول در ناحیه ی روانشناسیزن و مرد. اسلام در این زمینه اعجاز کرده است.

تفاوت دوم در این است که اسلام در عین آنکه زنان را به حقوق انسانیشان آشنا کرد وبه آنها شخصیت وحریت و استقلال داد ،هرگز آنها را به تمرد و عصیان و طغیان و بد بینی نسبت به جنس مرد وادار نکرد.

نهضت اسلامی زن، سفید بود، نه سیاه و نه قرمز ونه کبود ونه بنفش؛ احترام پدران را نزد دختران و احترام شوهران را نزد زنان زنان از میان نبرد، اساس خانواده ها را متزلزل نکرد،زنان را به    شوهر داری و مادری و تربیت فرزندان بدبین نکردبرای مردان مجرد و شکارچی اجتماع که دنبال شکار مفت میگردندوسیله درست نکرد زنان را از آغوش  پاک شوهران و دختران را از دامن پرمهر پدران و مادران تحویل صاحبان پست اداری و پولداران نداد؛کاری نکرد که از آن سوی اقیانوسها ناله به آسمان بلند شود که ای وای کان ن مقدس خانواده متلاشی شد،اطمینان پدری از میان رفت،بااین همه فسا د چه کنیم؟ با این همه بچه کشی و سقط جنین چه کنیم؟ با40درصد نوزاد زنا چه کنیم؟ نوزادانی که پدران آنها معلوم نیست و مادران آنها چون آنها را در خانه پدری مهربان به دنیا نیاورده اند علاقه ای به آنها ندارند و همینکه آنها رابه یک مؤسسه اجتماعی تحویل می دهند هیچ وقت به سراغ آنها نمی آیند.

در کشور مانیازمندی به نهضت زن هست اما نهضت سفید اسلامی،نه نهضت سیاه و تیره اروپایی،نهضتی که دست جوانان شهوت پرست از شرکت ودخالت در آن کوتاه باشد،نهضتی که براستی از تعلیمات عالیه اسلامی سرچشمه بگیرد نه اینکه به نام تغییر قانون مدنی قوانین مسلم اسلامی دستخوش هوا و هوس قرار گیرد، نهضتی که در درجه ی اول به یک بررسی عمیق و منطقی بپردازد تا روشن کند در اجتماعاتی که نام اسلام بر خود نهاده اند چه اندازه تعلیمات اسلامی اجرا می گردد.

مسئله اجازه پدر

مسئله ای که از نظر ولایت پدران بر دختران مطرح است این است که آیا در عقد دوشیزگان- که برای اولین بار شوهر می کنند- اجازه ی پدر نیز شرط است یا نه؟

از نظر اسلام چند چیز مسلم است:

پسر و دختر هر دو از نظر اقتصادی استقلال دارند. هر یک از دختر و پسر اگر بالغ و عاقل باشند و به علاوه رشید باشند یعنی از نظر اجتماعی آن اندازه رشد فکری داشته باشند که بتوانند شخصاَ مال خود را حفظ و نگهداری کنند، ثروت آنها را باید در اختیار خودشان قرار داد. پدر یا مادر یا شوهر یا برادر و یا کس دیگر حق نظارت و دخالت ندارد.

مطلب مسلم دیگر مربوط به امر ازدواج است. پسران اگربه سن بلوغ برسند و واجد عقل و رشد باشند، خود اختیاردار خود هستند و کسی حق دخالت ندارد. اما دختران: دختر اگر یکبار شوهر کرده است و اکنون بیوه است، قطعاَ از لحاظ اینکه کسی حق دخلت در کار او ندارد ماند پسر است؛ و اگر دوشیزه است و اولین بار است که می خواهد با مردی پیمان زناشویی ببندد چطور؟

در اینکه پدر اختیار دار مطلق او نیست و نمی تواند بدون میل و رضای او، او را به هر کس که دلش می خواهد شوهر بدهد حرفی نیست. چنانکه دیدیم پیغمبر اکرم صریحاَ در جواب دختری که پدرش بدون اطلاع و نظر او، او را شوهر داده بود فرمود: اگر مایل نیستی می توانی با دیگری ازدواج کنی. اختلافی که میان فقها هست در این جهت است که آیا دوشیزگان حق ندارند بدون آنکه موافقت پدران را جلب کنند ازدواج کنند و یا موافقت پدران به هیچ وجه شرط صحت ازدواج آنها نیست؟

البته یک مطلب دیگر نیز مسلم و قطعی است که اگر پدران بدون جهت از موافقت با ازدواج دختران خود امتناع کنند، حق آنها ساقط می شود و دختران در این صورت- به اتفاق همه فقهای اسلام- در انتخاب شوهر آزادی مطلق دارند. راجع به اینکه آیا موافقت پدر شرط است یا نه، چنان که گفتیم میان فقها اختلاف است و شاید اکثریت فقها خصوصاَ فقهای متأخر موافقت پدر را شرط نمی دانند ولی عده ای هم آن را شرط می دانند. قانون مدنی ما از دسته ی دوم- که فتوای آنها مطابق احتیاط است- پیروی کرده است. چون مطلب یک مسئله ی مسلم اسلامی نیست، از نظر اسلامی درباره ی آن بحث نمی کنیم ولی از نظر اجتماعی لازم می دانم در این باره بحث کنم. به علاوه، نظر شخصی خودم این است که قانون مدنی از این جهت راه صوابی رفته است.

مرد بنده ی شهوت است و زن اسیر محبت

فلسفه ی اینکه دوشیزگان لازم است- یا لااقل خوب است- بدون موافقت پدران با مردی ازدواج نکنند، ناشی از این نیست که دختر قاصر شناخته شده و از لحاظ رشد اجتماعی کمتر از مرد به حساب آمده است. اگر به این جهت بود، چه فرقی است بین بیوه و دوشیزه که بیوه ی شانزده ساله نیازی به موافقت پدر ندارد و دوشیزه ی هجده ساله طبق این قول نیاز دارد. به علاوه ، اگر دختر از نطر اسلام در اداره ی کار خودش قاصر است، چرا اسلام به دختر بالغ رشید استقلال اقتصادی داده است و معاملات چند صد میلیونی اورا صحیح و مستغنی از موافقت پدر یا برادر یا شوهر می داند؟ این مطلب فلسفه ی دیگری دارد که گذشته از جنبه ی ادله ی فقهی، از این فلسفه نمی توان چشم پوشید و به نویسندگان قانون مدنی باید آفرین گفت.

این مطلب به قصور و عدم رشد عقلی و فکری زن مربوط نیست، به گوشه ای از روانشناسی زن و مرد مربوط است، مربوط است به حس شکارچی گری مرد از یک طرف و به خوش باوری زن نسبت به وفا و صداقت مرد از طرف دیگر.

مرد بنده شهوت است و زن اسیر محبت. آنچه مرد را می لغزاند و از پا در می آورد شهوت است ، و زن به اعتراف روانشناسان صبر و استقامتش در مقابل شهوت از مرد بیشتر است. اما آن چیزی که زن را از پا در می آورد و اسیر می کند این است که نغمه محبت و صفا و وفا و عشق از دهان مردی بشنود. خوش باوری زن در همین جاست. زن مادامی که دوشیزه است و هنوز صابون مردان به جامعه اش نخورده است، زمزمه های محبت مردان را به سهولت باور می کند.

نمی دانم نظریات پروفسور ریک روانشناس آمریکایی را تحت عنوان « دنیا برای مرد وزن یک جور نیست» در شماره ی نود مجله زن روز خواندید یا نخواندید. او می گوید: بهترین جمله ای که یک مرد می تواند به زنی بگوید، اصطلاح «عزیزم تو را دوست دارم» است.

هم او می گوید: خوشبختی برای یک زن یعنی به دست آوردن قلب یک مرد و نگهداری او برای تمام عمر.

رسول اکرم، آن روانشناس خدایی، این حقیقت را چهارده قرن پیش یه وضوح بیان کرده است. می فرماید: سخن مرد به زن: «تو رت دوست دارم» هرگز از دل زن بیرون نمی رود.

مردان شکارچی از این احساس زن همواره استفاده می کنند. دام «عزیزم از عشق تو می میرم» برای شکار دخترانی که درباره ی مردان تجربه ای ندارند بهترین دام هاست.

این جاست که لازم است دختر مرد ناآزموده، با پدرش- که از احساسات مردان بهتر آگاه است و پدران جز در شرایط استثنائی برای دختران خیر و سعادت می خواهند- مشورت کند و لزوماَ موافقت او را جلب کند.

در این جا قانون به هیچ وجه زن را تحقیر نکرده است، بلکه دست حمایت خود را روی شانه ی او گذاشته است. اگر پسراه ادعا کنند که چرا قانون ما را ملزم به جلب موافقت پدران یا مادران نکرده است، آن قدر دور از منطق نیست که کسی به نام دختران به لزوم جلب موافقت پدران اعتراض کند.    


» نظر