سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرحله پنجم از مسابقه ی یار مهربان

 

 

برای در یافت متن مسابقه به ادامه مطلب مراجعه فرمایید

تفاوتهای زن و مرد 2

پروفسور روانشناس مشهور آمریکایی به نام پروفسور ریک –که سالیان دراز به تفحص و جست وجو در احوال زن و مرد پرداخته و نتایجی به دست آورده و در کتاب بزرگی تفاوتهای بی شمار زن و مرد را نوشته است-این پروفسور می گوید:دنیای مرد با دنیای زن به کلی فرق می کند. اگر زن نمی تواند مانند مرد فکر کند یا عمل نماید،از این روست که دنیای آنها با هم فرق می کند.

می گوید :در تورات آمده است:(زن و مرد از یک گوشت به وجود آمده اند).

بلی ،با وجودی که هر دو از یک گوشت به وجود آمده اند،جسمهای متفاوت دارند و از نظر ترکیب به کلی با هم فرق می کنند. علاوه بر این،احساس این دو موجود هیچ وقت مثل هم نخواهد بود و هیچ گاه یک جور در مقابل حوادث و اتفاقات عکس العمل نشان نمی دهند. زن و مرد بنا به مقتضیات جنسی رسمی خود به طور متفاوت عمل می کنند و درست مثل دو ستاره روی دو مدار مختلف حرکت می کنند. آنها می توانند همدیگر را بفهمند و مکمل یکدیگر باشند ولی هیچ گاه یکی نمی شوند و به همین دلیل است که زن و مرد می توانند با هم زندگی کنند،عاشق یکدیگر بشوند و از صفات و اخلاق یکدیگر خسته و ناراحت نشوند.

پروفسور ریک مقایسه هایی میان روحیه ی زن و مرد به عمل آورده و تفاوتهایی به دست آورده است. از آن جمله می گوید: برای مرد خسته کننده است که دائم نزد زنی که دوستش دارد به سر برد اما هیچ لذتی برای زن بالاتر از این نیست که در کنار مرد مورد علاقه اش به سر برد.مرد دلش می خواهد هر روز به همان حالت همیشگی باقی بماند اما یک زن همیشه می خواهد موجود تازه ای باشد و هر صبح با قیافه ی تازه تری از بستر برخیزد. بهترین جمله ای که یک مرد می تواند به زنی بگوید اصطلاح (عزیزم تو را دوست دارم)است.زیباترین جمله ای که یک زن به مرد مورد علاقه اش می گوید جمله ی (من به تو افتخار می کنم)می باشد.

مردها وقتی که پیر می شوند احساس بدبختی می کنند،چون تکیه گاه خود یعنی کارشان را از دست می دهند.زنهای مسن احساس رضایت می کنند،چون بهترین چیزها را از نظر خودشان دارا هستند: یک خانه و چندین نوه.

خوشبختی از نظر مردها به دست آوردن مقام و شخصیتی قابل احترام در میان اجتماع است. خوشبختی برای یک زن یعنی به دست آوردن قلب یک مرد و نگهداری او برای تمام عمر.

یک مرد همیشه می خواهد که زن مورد علاقه اش را به دین و ملیت خود د رآورد. برای یک زن همان قدر که تغییر دادن نام خانوادگیش بعد از ازدواج آسان است،عوض کردن دین و ملیت نیز به خاطر مردی که دوستش دارد آسان است.

شاهکار خلقت

صرف نظر از این که تفاوتهای زن و مرد موجب تفاوتهایی در حقوق و مسئولیتهای خانوادگی زن و مرد می شود یا نمی شود ،اساسا این مساله یکی از عجیبترین شاهکارهای خلقت است.

دستگاه عظیم خلقت برای این که به هدف خود برسد و نوع را حفظ کند،جهاز عظیم تولید نسل را به وجود آورده است؛دائما از کارخانه ی خود،هم جنس نر به وجود می آورد و هم جنس ماده،و در آنجا که بقا و دوام نسل احتیاج دارد به همکاری و تعاون دو جنس(مخصوصا در نوع انسان)برای این که ایندو را به کمک یکدیگر در این کار وادارد،طرح وحدت و اتحاد آنها را ریخته است؛کاری کرده است که خود خواهی و منفعت طلبی –که لازمه ی هر ذی حیاتی است-تبدیل به خدمت و تعاون و گذشت و ایثار گردد،آنها را طالب همزیستی با یکدیگر قرار داده است؛و برای این که طرح کاملا عملی شود و جسم وجان آنها را بهتر به هم بپیوندد،تفاوتهای عجیب جسمی و روحی در میان آنها قرار داده است و همین تفاوتهاست که آنها را بیشتر به یکدیگر جذب می کند،عاشق و خواهان یکدیگر قرار می دهد. اگر زن دارای جسم وجان وخلق و خوی مردانه بود محال بود که بتواند مرد را به خدمت خود وادارد و مرد را شیفته ی وصال خود نماید،و اگر مرد همان صفات جسمی و روانی زن را میداشت ممکن نبود زن او را قهرمان زندگی خود حساب کند و عالی ترین هنر خود را صید و شکار و تسخیر قلب او به حساب آورد. مرد،جهانگیر و زن مردگیر آفریده شده است.

قانون خلقت ،زن و مرد را طالب و علاقه مند به یکدیگر قرار داده است اما نه از نوع علاقه ای که به اشیا دارند.علاقه ای که انسان به اشیا دارد از خودخواهی او ناشی می شود؛یعنی انسان اشیا را برای خود می خواهد،به چشم ابزار به آنها نگاه می کند،می خواهد آنها را فدای خود و آسایش خود کند.اما علاقه ی زوجیت به این شکل است که هر یک از آنها سعادت و آسایش دیگری را می خواهد، از گذشت و فداکاری در باره ی دیگری لذت می برد.

 پیوندی بالاتر از شهوت

عجیب است که بعضی از افراد نمی توانند میان شهوت و رافت فرق بگذارند؛خیال کرده اند که آن چیزی که زوجین را به یکدیگر پیوند می دهد منحصرا طمع و شهوت است،حتی استخدام و بهره برداری است،همان چیزی است که انسان را با ماکولات و مشروبات و ملبوسات و مرکوبات پیوند می دهد. اینها نمی دانند که در خلقت و طبیعت،علاوه بر خودخواهی و منفعت طلبی علایق دیگری هم هست .آن علایق ناشی از خودخواهی نیست،از علاقه ی مستقیم به غیر ناشی می شود. آن علایق است که منشا فداکاریها و گذشت ها و رنج خود و راحت غیر خواستن ها واقع می شوند. آن علایق است که نمایش دهنده ی انسانیت انسان است، بلکه قسمتی از آنها یعنی در حدودی که به جفت و فرزند مربوط است در حیوانات نیز دیده می شود . این افراد گمان کرده اند که مرد به زن همیشه به آن چشم نگاه می کرده و می کند که احیانا یک جوان عزب به یک زن هر جایی نگاه می کند ؛یعنی فقط شهوت است که آن دو را به یکدیگر پیوند می دهد،در صورتی که پیوندی بالاتر از شهوت است که پایه وحدت زوجین را تشکیل میدهد.آن همان چیزی است که قرآن کریم از آن به نامهای (مودت ورحمت)یاد کرده است.می فرماید:(ومن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه).

چقدر اشتباه است که تاریخ روابط زن ومرد رافقط از نظر حس استخدام و استثمار و بر پایه اصل تنازع بقا تفسیر کنیم،و چقدر مهملات دراین زمینه بافته شده است!اگر تاریخ روابط پدران وفرزندان را بتوان از نظر حس استخدام و استثمار تفسیر کرد،روابط تاریخی زنان وشوهران را نیز می توان از این نظر تفسیر کرد . درست است که مرد از زن همیشه زورمندتر بوده است،اما قانون خلقت مرد را از نظر غریزی به شکلی قرار داده است که نمی توانسته است نوع ستمهایی که به غلامان و بردگان و زیر دستان و همسایگان خود روا میداشته درباره ی زن روا دارد ،همان طوری که نمی توانسته است آن نوع ستمها را بر فرزندان خود روا دارد .

من منکر ستمهای مردان بر زنان نیستم، منکر تفسیری هستم که از این ستمها می شود . مردان بر زنان در طول تاریخ ستمهای فراوانی کرده اند اما ریشه ی این ستمها همان چیزهایی است که سبب شده به فرزندان خود نیز با کمال علاقه ای که به آنها و سر نوشت آنها و سعادت آنها داشته اند ستم کنند ؛همان چیزهایی است که سبب شده به نفس خود نیز ستم کنند ،یعنی ریشه ی جهالت و تعصب و عادت دارد نه ریشه ی منفعت طلبی .

دوگونگی احساسات مرد و زن نسبت به هم

نه تنها علاقه ی خانوادگی زن و مرد به یکدیگر با علاقه ی به اشیا فرق می کند ،علاقه ی خود آنها به یکدیگر نیز متشابه نیست؛یعنی نوع علاقه ی مرد به زن با نوع علاقه ی زن به مرد متفاوت است. با این که تجاذب طرفینی است اما به عکس اجسام بیجان،جسم کوچکتر جسم بزرگتر را به سوی خود می کشاند . آفرینش ،مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا و زن را مظهر محبوبیت و معشوقیت قرار داده است. احساسات مرد نیاز آمیز و احساسات زن ناز خیز است. احساسات مرد طالبانه و احساسات زن مطلوبانه است.

نظریه ی یک خانم روان شناس

خانم کلیو دالسون نقل می کند:به عنوان یک زن روانشناس،بزرگترین علاقه ام مطالعه ی روحیه ی مردهاست. چندی پیش به من ماموریت داده شد که تحقیقاتی در باره ی عوامل روانی زن و مرد به عمل آورم و به این نتیجه رسیده ام:

1.تمام زنها علاقه مندند که تحت نظر شخص دیگری کار کنند و به طور خلاصه از مرئوس بودن و تحت نظر رئیس کار کردن بیشتر خوششان می آید.

2.تمام زنها می خواهند احساس کنند که وجودشان موثر و مورد نیاز است.

سپس این خانم این اظهار عقیده میکند:

به عقیده ی من این دو نیاز روحی زن از این واقعیت سرچشمه می گیرد که خانمها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستندد.بسیار دیده شده که خانمها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابری می کندد ،بلکه گاهی در این زمینه از آنها برتر هستند. نقطه ی ضعف خانم ها فقط احساسات شدید آنهاست . مردان همیشه عملی تر فکر می کنند ،بهتر قضاوت می کنند ،سازمان دهنده ی بهتری هستند و بهتر هدایت می کنند . پس برتر ی روحی مردان بر زنان چیزی است که طراح آن طبیعت می باشد. هر قدر هم خانمها بخواهند با این واقعیت مبارزه کنند بی فایده خواهد بود. خانمها به علت این که حساستر از آقایان هستند ،باید این حقیقت را قبول کنند که به نظارت آقایان در زندگیشان احتیاج دارند...بزرگترین هدف خانمها در زندگی (تامین )است و وقتی به هدف خود نایل شدند دست از فعالیت می کشند. زن برای رسیدن به این هدف از روبرو شدن با خطرات بیم دارد.ترس ،تنها احساسی است که زن در برطرف کردن آن به کمک احتیاج دارد...کارهایی که به تفکر مداوم احتیاج دارد،زن را کسل و خسته می کند...

نهضت عجولانه

نهضتی که در اروپا برای احقاق حقوق پامال شده ی زن صورت گرفت به دلیل این که دیر به این فکر افتاده بودند،با دستپاچگی و عجله ی زیادی انجام گرفت.احساسات مهلت نداد که علم نظر خود را بگویدو راهنما قرار گیرد.از این رو تر و خشک با یکدیگر سوخت. این نهضت یک سلسله بد بختی ها را از زن گرفت و حقوق زیادی به او داد و درهای بسته ای به روی او باز کرد اما در عوض، بدبختی ها و بی چارگی های دیگری برای خود زن و برای جامعه ی بشریت به وجود آورد . مسلما اگرآنچنان شتاب زدگی به خرج داده نمی شد ، احقاق حقوق زن به شکل بسیار بهتری صورت می گرفت و فریاد فرزانگان از وضع ناهنجار حاضر و از آینده ای بسیار وحشتناکتر به فلک نمی رسید. ولی این امید باقی است که علم و دانش جای خود را باز کند و نهضت زن به جای آن که مانند گذشته از احساسات سرچشمه گیرد، از علم و دانش الهام گیرد. اظهار نظرهای دانشمندان اروپایی در این زمینه خود نشانه ی امید بخشی از این جریان است.

به نظر می رسد آن چیزهایی که مقلدان غرب را در زمینه ی روابط زن و مرد ، تازه به نشئه فرو برده است،خود غربیان دوره خمار آنها را طی می کنند.

 


» نظر